اعتماد به نفس چیست ؟

اعتماد به نفس چیست ؟

 

یک انسان کامل رادرنظر بگیرید , انسانی که هیچ عیبی ازآن نمیتوانید بگیرید .

امتیاز این انسان ۱۰ است . وامتیاز انسانی که هیچ هنری ندارد صفر است  . به خودتان ازصفر تا ده چه امتیازی میدهید.

اعتماد بنفس چیست ؟ وچطور میتوان آن راافزایش داد؟

همانطور که میدانید پایین ترین بخش درهرم دیلتز محیط است .محیط شامل جغرافیا , آب وهوا , مردم , اقتصاد , فرهنگ ,…. میباشد.

طبقه بالاتر ازمحیط مربوط به رفتار است .

دراین طبقه تمام چیزهایی راکه دیگران ازما می بینند ومی شنوند وچیزی که خودمان می فهمیم وحس میکنیم وجود دارد.

این طبقه تنها بُعد ما درارتباط بادیگران است .

برحسب رفتارهای ما دیگران باما ارتباط برقرار میکنند وبرداشتی ازما دارند پس رفتار ما درزمینه ارتباطات بسیار مهم است .

رفتار ها میتواند بصورت کلامی یاغیر کلامی باشد.

طبقه بعد مربوط به قابلیت هاست .قابلیت ها کارهایی است که یادگرفته ایم وانجام میدهیم .

(توجه داشته باشید که ابتدا یادمیکیریم وبعد انجام میدهیم )این یادگیری شامل تمام کارهایی است که انجام میدهیم .ازکارهای کم اهمیت مثل مسواک زدن گرفته تاکارهای بسیار سخت ومهم .

 

پس رفتارهای ما براساس قابلیت های ماانجام میشود. یادگیری های مامیتواند آگاهانه یاناخودآگاه باشد .

اما همواره این ماییم که انتخاب میکنیم چه چیزهایی رایاد بگیریم وچه چیزهایی رایاد نگیریم .

ما همه آنچه راکه یاد میگیریم انتخاب میکنیم .اما پرسش مهم این است چرا اینطور انتخاب میکنیم .

طبقه بعدی مربوط به ارزشها وباورها است .انتخاب های مابراساس ارزشهای مااتفاق می افتد.

وارزشهای مابراساس نیازهای ما تولید میشود.

وبراساس ارزشهای خود انتخاب ها صورت میگیرد.

جامعه براساس ارزشهای مشترک بوجود می آید.وزندگی دریک جامعه براساس همان ارزشهای مشترک ایجادمیشود.

اعتماد به نفس

اما برای داشتن اعتماد بنفس مانیازمند ارزشهای فردی هستیم .

هدف پنهان:مردی میخواهد به زنش بفهماند که دوستش داردویک ماشین میخردوهمسرش رابه سفر میبرد .

خرید ماشین هدف پنهان گفتن دوستت دارم است.اما اومستقیما نمی گوید که دوستت دارم وخودش رااینهمه اذیت میکند.

هرچه بالاتر میرویم به لایه های پیچیده تر وعمیق تر انسانی وارد میشویم .

طبقه بعد مربوط به هویت است .

هویت چیزی است که ازخودمان به دیگران نشان میدهیم. هرکاری که انجام میدهیم (لباس , رفتار , کار, حرف زدن و…) براساس هویت ما انجام میشود.

هویت پدیده پیچیده ای است که بسادگی قابل بیان نیست .

میتوانیم فقر , گرسنگی , مشکلات کار وبسیاری سختی های دیگر رامیتوان تحمل کنیم اما صدمه زدن به هویتمان رانمی توانیم تحمل کنیم .

وقتی کسی به ما توهین میکند واحساس میکنیم که به هویتمان توهین شده دیگر نمی توانیم تحمل کنیم .

طبقه بعدی که قسمت معکوس هرم دیلتز است مربوط به دنیای معنوی است .

دنیای معنوی قدرت بزرگتری است که من خود رابه آن متصل میکنم تاخودم راتغذیه کنم.

دوقسمت مهم هرم دیلتزمربوط به قابلیت ها ورفتارهاست .

قسمت قابلیت هاورفتارهاست که به ما ودیگران اجازه ی قضاوت خودمان یا دیگران رامیدهد.و براساس این دوقسمت است که به خودمان ارزش ونمره میدهیم .

اما این نمره واقعی نیست چون امتیازی که دریک جامعه برای یک قابلیت یارفتار به خود میدهیم ممکن است درجامعه ای دیگر کاملا بی ارزش باشد .

مثلا ممکن است که کسی که درایران به رانندگی خود نمره ده میدهد شاید درکشوری دیگر برای این رانندگی نمره صفر بگیرد.

دیکته یک دانش آموز راتصور کنید . دراین دیکته دانش آموز ده غلط دارد .

امتیاز این دیکته کاملا قابل بررسی واندازه گیری است اما همینکه آموزگار به دانش آموزش بگوید :تو تنبل هستی!

این جمله دیگر به طبقه قابلیت ها مربوط نیست وبه بحث ارزش وقضاوت مربوط میشود.دربحث ارزش وقضاوت هسته مرکزی فرد مورد بررسی قرار میگیرد.

هسته مرکزی عزت نفس است .این دوپدیده کاملا به هم چسبیده اند پس باید درابتدا به عزت نفس پرداخت.

توجه : هرجا خودمان را قضاوت میکنیم به عزت نفس مربوط است وارزشها وهویت به عزت نفس مربوط هستند.

وهرکجا به خودمان نمره میدهیم وارزش گذاری عملیاتی میکنیم و مربوط به اعتماد بنفس است.

وقابلیت ها ورفتارها به اعتماد بنفس مربوط میشود.

اعتماد بنفس قبول داشتن خودم درانجام یک فعالیت است.

یعنی میدانم چقدر یک کار راخوب بلدم یامیتوانم یاد بگیرم .

ماخودمان رابراساس قابلیت هایمان قضاوت میکنیم ومتاسفانه کسی راانسان کامل میدانیم که یکسری قابلیت دارد وانسان کامل باانسانی که قابلیت های زیادی دارد ارتباطی ندارد.

اگر قابلیت هاهستندکه  انسانی راکامل میکند پس وقتی که به پیری میرسیم وقابلیت هایمان کاهش می یابد انسانیتمان کاهش می یابد.

یاکودکی که بدنیا امده است بدلیل اینکه هیچ قابلیتی  ندارد پس انسان نیست وهیچ ارزشی ندارد.

این اشتباه است که فکر کنیم اگر قابلیت انجام یک کار رانداریم پس ارزش نداریم درواقع اعتماد بنفس راباعزت نفس جابه جاکرده ایم.

وهمین باعث کم شدن اعتماد بنفس مامیشود.

برای انسان کامل شدن به عزت نفس نیاز داریم وانسان کامل هیچ ارتباطی به اعتمادبنفس نداردواگرعزت نفس ماافزایش یابد خودمان رالایق یادگیری چیزی میدانیم که میخواهیم انجام دهیم.

دودست خود رابالاببرید .

دریکی ازدستانتان همه تواناییهایتان را ببینید ودردست دیگرتان تمام ناتواناییهایتان رامشاهده کنیدو به خود بگویید باهمه اینها من یک انسان هستم .

من توسط بزرگترین وممتازترین هنرمند آفریده شده ام ومنحصر بفرد ویگانه هستم وهیچ نمونه ای ازمن افریده نشده است .

من انسان هستم باوجود همه تواناییها وناتواناییهایم باز انسان هستم .

اعتماد به نفس

توجه : اعتماد بنفس به رفتارها وقابلیت ها مربوط است ومیتواند .

اعتماد بنفس میتواند کم یاخیلی زیاد باشد واعتماد بنفس زیاد هم همچون اعتماد بنفس کم زیان آوراست.

اعتماد بنفس زیاد میتواند خطرناک باشد.

چون باید بدانیم چقدر یک کار راخوب بلدهستیم یامیتوانیم یاد بگیریم نه اینکه بصورت حسی به  تواناییهای خود اعتماد کنیم .مثل این می ماند که کسی در۵۰ سالگی بگوید میتوانم ژیمناست شوم درصورتیکه ممکن است این اعتماد بنفس کاذب باعث اسیب دیدن او شود.

اعتماد بنفس نداشتن درانجام یک کار درواقع یک پیام است یعنی باید برویم وآن کار رایاد بگیریم .

برای داشتن اعتماد بنفس باآن ساده برخورد کنید وبه جای ترسیدن ازخود بپرسید : ایا میخواهم این کارراانجام دهم؟ آیا بلد هستم یا باید یاد بگیرم ؟ واگر میترسید ازخودتان بپرسید ازچه میترسم ؟

توجه : وقتی باکاری روبرو میشوید که بلد نیستیدهیچوقت وارد ارزشها وهویت نشوید ونگویید من عرضه ندارم , لیاقت ندارم وفقط روی بخش رفتارها وقابلیت ها کار کنید چون ارزشها وهویت مربوط به عزت نفس است .

برای خودتان این شعار راداشته باشید که حق دارید اشتباه کنید وموفق نشوید.

شکست یعنی : میخواهم کاری راانجام دهم ولی هنوز به اندازه کافی نمیدانم وباید بیشتر یاد بگیرم .

باید یادبگیریم که درارتباط تعادل رارعایت کنیم یعنی هم به خودم اهمیت بدهم وهم به دیگران درحد معقول اهمیت بدهم.

بوجود امدن این تعادل بسیار سخت است .اما باید سعی کنیم .

خود ایده ال نه وجود دارد ونه قرار است بوجود بیاید. خود ایده ال همچون چراغی است که راه پیش روی ماراروشن میکند وآن رابه مانشان میدهد.

کارت شخصی یعنی هرکدام یک دیدگاه خاص به دنیا داریم .

برای ارتباط دنیای شخصی مان (کارت شخصی) بادنیای واقعی یک چیزمهم وجود دارد وآن مبحث فیلترهاست .

هرکدام ازمایکسری چیزها رافیلتر میکنیم مثلا صداهایابوهایی که ما قابلیت شنیدنشان رانداریم وبسیاری ازحیوانات دارند.

اما به جز فیلترهای واکو, ما یکسری چیزها رامیخواهیم بشنویم ومی شنویم ویکسری چیزها رانمی خواهیم بشنویم ونمی شنویم .

درواقع مایکسری چیزها رادست چین میکنیم ودراین دست چین کردن یکسری موارد هست.

مثال : تعدادی دانشجو به یک سفر برده شدند این دانشجویان دراین سفر یک تجربه مشترک داشتند .تجربه بارش شدید برف .

وبعد استاد درمورد  ان تجربه ازدانشجویان سوال کرد.

اعتماد به نفس

پاسخ دانشجوی نخست: حالا چکار کنم ؟ چطور بروم؟ آنچه که برای این دانشجو مهم بود فعالیت بود(اوفعالیت رادستچین کرده بود)

دانشجوی دوم :الان همسرم چه میکند , مردم دراین برف چه میکنند , بی خانمانها چه میکنند ؟(اومردم یااشخاص رادستچین کرده بود)

دانشجوی سوم: این برف قرار است تاکی ببارد ؟هوا چقدر سرد خواهد شد؟( اواطلاعات رادست چین کرد)

دانشجوی چهارم : باید بنشینم وفقط لذت ببرم واین صحنه راتماشاکنم ( دست چین کردن مکان )

دانشجوی پنجم : وای الان ماشینم کثیف میشود ! اگر خراب شود چکنم ؟ اگر سُرخورده وبه جای برخورد کند چکنم ؟(دست چین کردن اشیا)ماازطریق فیلترها پنج پدیده رادست چین کرده وهرکدام روی یکی ازآنها تمرکز میکنیم .این پنج پدیده :فعالیت , مردم , اطلاعات , مکان واشیا هستند.

مثلا مشاوران بیشتر مردم رادست چین میکنند وکارشناسان هواشناسی اطلاعات راو..

 

 

مقاله های مرتبط :

دیدگاه خود را بیان کنید :

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *